فهرست مطالب سایت

مکارم اخلاق ، جلسه 35

موضوع : مکارم اخلاق
تاریخ انتشار : 14 مهر 1397


سخنران : حجت الاسلام و المسلمین علوی تهرانی
مکان : حسینیه مرحوم آیت الله علوی تهرانی



فایل تصویری برای این مطلب موجود نیست

در شرح دعای مکارم الأخلاق به این فقره رسیدیدم: «وَ بِعَمَلِي إِلَى أَحْسَنِ الْأَعْمَالِ». به اینجا رسیدیم که امام درخواست احسن العمل دارند در حالی که قرآن میفرماید: «وَ ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ إِلاَّ لِيَعْبُدُونِ». اگر باید عبادت داشت پس چرا امام درخواست عمل دارند؟ عبادت به دو معنا است:
معنای اول: عبادت به معنای خاص کلمه یعنی سلسله دستوراتی که از ناحیه شرع مقدس آمده و انسان در قالب انجام یک عمل، در مقابل خداوند اظهار خشوع میکند و خداوند را از همه نقائص منزه می‌داند.
معنای دوم: عبادت به معنای عام یعنی هر عملی که مورد رضای خدا باشد اگرچه غذا خوردن و امور مباح باشد و برای رضای خدا انجام شود. یعنی غذا خوردن به این انگیزه باشد که این لقمهها را می-خوریم تا برای انجام خدمت به مردم توان داشته باشیم. به همین دلیل است که میگویند قبل از غذا خوردن وضو بگیر و قصد قربت کن. بنابراین چون یک عبادت به معنای عام داریم که شامل هر عملی میشود، شایسته است ببینیم چه عملی، عبادت است.
روایتی از ساحت مقدس حضرت صادق علیه السلام در باب انگیزه عبادت هست. حضرت صادق می‌فرمایند: «إِنَّ الْعُبَّادَ ثَلَاثَةٌ؛ قَوْمٌ عَبَدُوا اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ خَوْفاً فَتِلْكَ عِبَادَةُ الْعَبِيدِ وَ قَوْمٌ عَبَدُوا اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى طَلَبَ الثَّوَابِ فَتِلْكَ عِبَادَةُ الْأُجَرَاءِ وَ قَوْمٌ عَبَدُوا اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ حُبّاً لَهُ فَتِلْكَ عِبَادَةُ الْأَحْرَارِ وَ هِيَ أَفْضَلُ الْعِبَادَةِ» یعنی: بندگان خدا به سه طایفه تقسیم میشوند. یک عدهای هستند که خداوند را از ترس می-پرستند. این بندگی از آنِ بردگان است. بردگان هم از ترس مولایشان آن رفتاری را که باید، نشان می-دهند. یک عده دیگری هم هستند که خدا را میپرستند ولی به دنبال بهشت هستند. این عبادت، معامله است و برای کسانی است که کارمزد میگیرند. یک طایفهای هم هستند که خدا را میپرستند ولی به خاطر این است که خدا را دوست دارند. اینها آزاده هستند. اینها نه در قید بهشت هستند و نه در قید ترس از جهنم. بهشت مشتاق ورود اینها است. در مورد جناب سلمان همین بیان وارد شده است که بهشت به سلمان مشتاقتر است تا سلمان به بهشت.
پس حضرت صادق میفرماید انگیزه عبادت باید عشق به خدا باشد. اینکه ما در چه فرآیند و با چه پارامتری میتوانیم عاشق خدا بشویم، یک بحث دیگر است. فقط اجمالاً به شما عرض کنم که عاشقان خدا، سیزده علامت دارند. یعنی در بین مردم که بحث عشق مطرح میشود عموماً، عشق حقیقی نیست. فقط یک تمایل است.
حضرت امیر علیه السلام فرمودهاند من خودم این کار را کردهام. به ما نمیگویند شما این کار را بکنید؛ چون میدانند که ما اهلش نیستیم. حضرت میفرماید: «مَا عَبَدْتُكَ خَوْفاً مِنْ نَارِكَ وَ لَا شَوْقاً إِلَى جَنَّتِكَ وَ لَكِنْ رَأَيْتُكَ أَهْلًا لِلْعِبَادَةِ فَعَبَدْتُكَ» یعنی: من خدا را از ترس جهنم نپرستیدم. حضرت میفرماید نه بهشت برای من مهم است و نه جهنم. سپس میفرماید: تو شایسته بندگی و پرستش هستی.
بعضی از این موارد عبادت به معنای عام را بیان کنیم:
مورد اول: «قَالَ الصَّادِقُ عَلَیهِ السَّلَامُ: وَ اللَّهِ مَا عُبِدَ اللَّهُ بِشَيْ‏ءٍ أَفْضَلَ‏ مِنْ‏ أَدَاءِ حَقِّ الْمُؤْمِنِ»‏ یعنی: خداوند با چیزی برتر از اینکه حق مؤمن را به او بدهی پرستیده نشده است. حقوق مؤمنین بر یکدیگر، سی مورد است. ما چند موردش را انجام میدهیم؟
من این روایت را بسیار دوست دارم. یک چیزهایی هست که اگر در نامه عمل ما باشد باعث نجات می‌شود اگرچه نماز و روزه نباشد. حضرت موسی سه دشمن دارد. یک دشمن او فرعون است که در دریا غرق شد. یک دشمنش قارون است که زمین او را گرفت. یک دشمن او سامری است. در بین این سه دشمن، سامری از همه بدتر است؛ چون ایجاد انحراف کرد. یعنی در مقابل مکتب حق، یک مکتب ساخت. گوساله‌پرستی را ایجاد کرد. خداوند به موسی وحی کرد: سامری را نفرین نکن. پرسید چرا؟ فرمود: چون سامری، انسانی است سخی و من سخاوت را دوست دارم.
نماز و روزهام درست نیست؛ ولی سخاوت که آسان است. یکی از حقوق برادران دینی در این شرایط اقتصادی، کمک مالی است. چرا منتظر هستیم تا امام زمان بیاید و خودمان هیچ کاری نمیکنیم؟ هر کسی یک تکلیفی دارد. الان گرفتاریهای جامعه ما نیاز به سخاوت سخاوتمندان دارد. سخاوتمندها همان متمولین هستند. امیر المؤمنین از پول کارگری، هزار بنده را آزاد فرمود. به همین خاطر است که ما نمیتوانیم بگوییم کارمند هستیم و حقوقمان کارمندی است و به آخر برج هم نمیرسد. او سر و ته زندگیش را طوری تنظیم کرد که بتواند هزار بنده را آزاد کند. تویی که کارمند هستی تا به حال چند زندانی را آزاد کردهای؟ این به این معنا است که هیچ کس در این جامعه بی مسؤولیت نیست. ممکن است بگویید اجاره خانه بالا است و خرجها زیاد است. من اینها را بهتر از شما میدانم. جامعه شیعی، یک جامعه بی تکلیف نیست.
اگر ما حقوقبگیر هستیم و این کار را نمیکنیم به خاطر این است که سخی نیستیم. در هیچ روایتی نداریم که نتیجه سامری، عذاب بوده باشد. اینکه در قیامت باید جواب بدهد به جای خود. فکر نکنید به بهشت میرود. اما در دنیا عقاب نشد به خاطر سخاوتش.
مورد دوم: یکی از اعمال عبادی شما این است که برادر ایمانی را اکرام کنی. «قَالَ رَسُولُ اللهِ: مَنْ أَكْرَمَ أَخَاهُ فَإِنَّمَا يُكْرِمُ اللَّهَ فَمَا ظَنُّكُمْ بِمَنْ يُكْرِمُ اللَّهَ أَنْ يَفْعَلَ اللَّهُ بِهِ» یعنی: اگر کسی برادر دینیاش را اکرام کند خدا را اکرام کرده است. روی لباس برادر دینیات یک نخ است و شما آن را بر میدارید. این، اکرام است. به محاسنش خرده شیرینی هست. به او تذکر میدهید. این اکرام است. اینها پایینترین مراتب اکرام است. همین که از در وارد میشود و شما در مقابل او بلند میشوید اکرام است.
مورد سوم: عمل دیگر، اخلاص است. «أَفضَلُ العِبَادَةِ إِخلَاصُ العَمَلِ» یعنی: خالص کردن عمل، برترین بندگی خدا است.
مورد چهارم: عبادت دیگر، فروتنی است. «لَا عِبَادَةَ كَالْخُضُوعِ» یعنی: هیچ عبادتی به اندازه تواضع نیست.
مورد پنجم: «قَالَ عَلِیٌّ عَلَیهِ السَّلَامُ: أَفْضَلُ الْعِبَادَةِ الْعَفَافُ» یعنی: پاکیزگی، برترین عبادت است. یک روایتی را اخیراً دیدم که عفاف را معنی کرده بود. مراد از عفت چیست؟ در مواردی که این واژه به تنهایی بیاید به معنای پاکیزگی در زندگی است. رسول گرامی فرمودهاند: من نمیگویم در به دست آوردن روزی فعالیت نکنید؛ ولی در به دست آوردن روزی میانهروی کنید که این، عفت است.
میانهروی در طلب دنیا و میانهروی در خرج دنیا، دو حرف است. شما باید پولی را که دارید متوسط خرج کنید. این، میانهروی در معیشت است. میانهروی در طلب دنیا یعنی در خرج کردن عمر برای به دست آوردن روزی نه حریص باش و نه تنبل. حد وسط همان است که موسی ابن جعفر صلوات الله و سلامه علیه بیان میکند: از بیست و چهار ساعت، هشت ساعت برای کار است. هشت ساعت برای خودت و هشت ساعت برای زندگیت.
مورد ششم: حضرت امیر علیه السلام فرموده است: «أَفْضَلُ الْعِبَادَةِ الزَّهَادَةُ» یعنی: برترین عبادت، دل کندن از دنیا است.
مورد هفتم: باز هم از فرمایشات حضرت امیر است که فرمودهاند: «أَفْضَلُ الْعِبَادَةِ اَلفِکرُ» یعنی: برترین عبادت، تفکر است.
مورد هشتم: «أَفْضَلُ الْعِبَادَةِ اَلفِقهُ» یعنی: برترین عبادت، فهم دین است.
مورد نهم: «قَالَ الصَّادِقُ عَلَیهِ السَّلَامُ: مَا عُبِدَ اللَّهُ بِشَيْ‏ءٍ أَفْضَلَ مِنْ عِفَّةِ بَطْنٍ وَ فَرْجٍ» یعنی: خداوند به چیزی برتر از پاکی شکم ـ یعنی نخوردن حرام ـ و پاکی روابط جنسی پرستیده نشده است.
مورد دهم: این روایت بسیار عالی است. «قَالَ الصَّادِقُ عَلَیهِ السَّلَامُ: مَا عُبِدَ اللَّهُ بِشَيْ‏ءٍ أَفْضَلَ مِنْ الصَّمتِ» یعنی: خداوند با چیزی برتر از سکوت پرستیده نشده است.
مورد یازدهم: «غَضُّ الطَّرْفِ عَنْ مَحَارِمِ اللَّهِ سُبحَانَهُ أَفْضَلُ عِبَادَةٍ» یعنی: چشم بستن از آن چه خدا حرام کرده، برترین عبادت است.
مورد دوازدهم: خداوند در حدیث معراج به پیامبر فرموده است: «لَيْسَ شَيْ‏ءٌ مِنَ الْعِبَادَةِ أَحَبَّ إِلَيَّ مِنَ الصَّمْتِ وَ الصَّوْمِ» یعنی: من چیزی را بیش از سکوت و روزه گرفتن دوست ندارم.
مورد سیزدهم: «أَفْضَلُ الْعِبَادَةِ أَحمَزُهَا» یعنی: برترین بندگیها سختترین بندگیها است.
مورد چهاردهم: «قَالَ عَلِیٌّ عَلَیهِ السَّلَامُ: أَفْضَلُ الْأَعْمَالِ مَا أُكْرِهَتْ عَلَيْهِ نَفْسُكَ» یعنی: برترین عمل، آن عملی است که نفس تو نسبت به آن کراهت داشته باشد. فرض کنید اربعین است. همه میخواهند به کربلا بروند. پدر و مادر میگویند تو نرو. کدام یک برای تو سختتر و ناگوارتر است؟ گوش کردن به حرف پدر و مادر.
مورد پانزدهم: «أَفْضَلُ الْأَعْمَالِ لُزُومُ الْحَقِّ» یعنی: برترین عملها پایبندی به حق است. در نظام حقیقت و عبودیت چیزی به نام حزبگرایی نداریم. حزبگرایی، لازمه دموکراسی است؛ اما دموکراسی با حق منافات دارد. پیامبر ما فرمود: عمار! اگر دیدی همه عالم به یک طرف میروند و علی به یک طرف میرود، به آن سمتی برو که علی هست. با دموکراسی، علی را کنار میگذارند. دموکراسی، حق نیست. دموکراسی، نوعی از حکومت است که بشر به آن رسیده و همواره تبعادت منفی دموکراسی را میبیند. سقیفه، کودتای دموکراسی بود. اگر بنا بود عقل جمعی، کار را به جایی بکشاند که خداوند انبیاء را نمی-فرستاد. عقل هم زمانی عقل است که در سایه وحی قرار بگیرد. دموکراسی، راهی برای کنار گذاشتن وحی با زبان روشنفکری است.
مورد شانزدهم: «أَفْضَلُ الْعَمَلِ أَدْوَمُهُ وَ إِنْ قَلّ» یعنی: برترین عمل، عمل دائمی است اگرچه کم باشد. روزی صد صلوات باشد ولی هر روز باشد. لازم نیست هزار تا باشد و زیارت عاشورا هم در کنارش باشد و یک جزء قرآن هم ضمیمه کنی. اگر امام زین العابدین علیه السلام هر سه روز یک بار ختم قرآن می‌کردند ایشان امام زین العابدین است.
مورد هفدهم: از وجود نازنین پیامبر سؤال کردند: برترین عمل چیست؟ فرمود: اطعام طعام و خوشصحبت بودن با مردم.
مورد هجدهم: «قَالَ الصَّادِقُ عَلَیهِ السَّلَامُ: لَیسَ مِنَ الأعمَالِ عِندَ اللهِ عَزَّ وَ جَلَّ بَعدَ الإِیمَانِ أفضَلَ مِن إِدخَالِ السُّرُورِ بِالمُؤمِنِینَ» یعنی: پس از ایمان به خدا، عملی بالاتر از وارد کردن خوشی به دل اهل ایمان نیست. مراد از ادخال سرور در قلب مؤمن این نیست که برای او جُک بگویید تا بخندد. باید گره از کار او باز کرد. پیامبر فرموده است: «أحَبُّ الأعمَالِ إِلَى اللّهِ السُّرُورُ الّذِي تُدخِلُهُ عَلَى المُؤمِنِ تَطرُدُ عَنهُ جَوعَتَهُ أَو تَكشِفُ عَنهُ كُربَتَهُ» یعنی: محبو‌بترین کارها نزد خداوند، آن سروری است که در قلب مؤمن ایجاد میشود. گرسنگی یا غم از او دور می‌شود. ادخال سرور یعنی اثرگذار بودن در جامعه. باید به درد دیگران خورد. گاهی آدمها به اندازه سایه هم به درد نمیخورند.
مورد نوزدهم: «قَالَ رَسُولُ اللَّهِ: سَيِّدُ الْأَعْمَالِ ثَلَاثٌ إِنْصَافُ النَّاسِ مِنْ نَفْسِكَ وَ مُوَاسَاةُ الْأَخِ فِي اللَّهِ تَعَالَى وَ ذِكْرُكَ اللَّهَ تَعَالَى عَلَى كُلِّ حَالٍ» یعنی: آقای همه عملها سه حرف است: رفتار با مردم از سر انصاف، مواسات مالی با برادران و داشتن ذکر خدا در هر حالی. در حدیث دیگری در همین زمینه از پیامبر نقل شده است که فرموده‌اند: سه عمل هست که امت من طاقت انجام آن را ندارد و همین سه مورد را بیان فرمودند. امیر المؤمنین میفرماید اگر میخواهید شیعیان ما را امتحان کنید و ببینید چه کسی شیعه ما هست او را با دو خصلت پیدا کنید: به مراقبت در نماز و به مواسات در مال. وقتی هم که میفرمایند ذکر الهی در هر حالتی، کار بسیار سختی است معلوم میشود که مراد از ذکر این نیست که تسبیح به دست بگیری و الحمد لله بگویی. به این نمی‌گویند ذکر. آن چیزی را که خدا و پیامبر ذکر می-دانند این است که در همه حال به یاد خدا باشید.

 





    کلمات کلیدی :

هم رسانی : تلگرام



نظرات

برای این مطلب نظری ثبت نشده