فهرست مطالب سایت

مکارم اخلاق ، جلسه ٢٨

موضوع : مکارم اخلاق
تاریخ انتشار : 16 تیر 1397


سخنران : حجت الاسلام و المسلمین علوی تهرانی
مکان : حسینیه مرحوم آیت الله علوی تهرانی



فایل تصویری برای این مطلب موجود نیست

امام سجاد(ع) در فراز بعدی دعای شریف مکارم الاخلاق از خدوند اینطور درخواست میکنند: " و عملم را به احسن الاعمال منتهی بگردان" یعنی من منشأ صدور احسن الاعمال بشوم.
کلمه «احسن»، افعل تفضیل است از ماده حُسن. درخواست حضرت این نیست که من یک حُسن عمل داشته باشم. نمیخواهند یک عملِ خوبی داشته باشند. درخواستشان از خداوند این است که بهترینها را داشته باشند. احسن اعمال را داشته باشم. این خودش دارای یک لطیفه است. حضرت به هر چیزی راضی نمیشود به خلاف امت. این، قاعده عملگرایی است.
در بینش اسلامی به علم توجه شده است. در سوره مبارکه زمر آیه شریفه 9 میفرماید: "بگو: آیا کسانی که می‌دانند با کسانی که نمی‌دانند یکسانند؟!" جواب این سؤال در دل آن وجود دارد. قطعاً برابر نیستند. همچنان که به مراتب علمی، اهمیت بسیاری داده میشود به مراتب عمل هم اهمیت داده میشود. خداوند در سوره مبارکه نجم آیات 39 و 40 می‌فرماید: "اینکه برای انسان بهره‌ای جز سعی و کوشش او نیست و اینکه تلاش او بزودی دیده می‌شود" هم انسان را در مرتبه علم و دانش تمجید میکند و هم انسان را در مرتبه عمل تمجید میکند طوری که همه چیزی که از انسان توقع میرود اعمال او است و به حسب و نسب و موقعیت او نیست. آنچه که در قیامت به درد میخورد به زودی دیده خواهد شد.
در بینش اسلامی هم حکمت و هم عمل را خیر کثیر می دانند. در سوره مبارکه بقره آیه شریفه 269 می‌فرماید: "(خدا) دانش و حکمت را به هر کس بخواهد (و شایسته بداند) می‌دهد؛ و به هر کس دانش داده شود، خیر فراوانی داده شده است" اگر همین آیه در مملکت ما مورد عمل قرار بدهیم وضع ما اینطور نخواهد بود. خیر کثیر از دیدگاه قرآن چیست؟ حکمت است.
حکمت از چه راهی به دست میآید؟ یکی از راههای به دست آمدن حکمت، سکوت و صمت است.
همانطور که علم و حکمت را خیر کثیر میدانند عمل را هم موهبت الهی میدانند. در سوره مبارکه بروج آیه 11 میفرماید: "و برای کسانی که ایمان آوردند و اعمال شایسته انجام دادند، باغهایی از بهشت است که نهرها زیر درختانش جاری است؛ و این نجات و پیروزی بزرگ است!" این، آن رستگاری بزرگ است. هم خیر کثیر در علم است و هم خیر کثیر در عمل هست. رستگاری بزرگ است.
انسان را به علم تمجید کردهاند. در سوره مبارکه مجادله آیه 11 میفرماید: "برخیزید؛ اگر چنین کنید، خداوند کسانی را که ایمان آورده‌اند و کسانی را که علم به آنان داده شده درجات عظیمی می‌بخشد"
در سوره مبارکه جاثیه آیه 30 میفرماید: "امّا کسانی که ایمان آوردند و اعمال صالح انجام دادند، پروردگارشان آنها را در رحمت خود وارد می‌کند؛ این همان پیروزی بزرگ است!" یک موقع هست که خداوند، افراد را مشمول رحمت میکند. صد قطره رحمت به آنها میدهد؛ ولی یک وقتی هست که شما را در اقیانوس رحمتش وارد میکند. این برای کسانی است اهل عمل صالح هستند. به اینها رحمت نمیدهد؛ بلکه آنها را در رحمت وارد میکند. یعنی سراسر مشمول رحمت حضرت حق هستند. عالیتر از این آیه وجود ندارد.
با این توضیح است که غرض از این عبارت مشخص میشود: " همانا تو (خداوند) مهربانترین مهربانانی در جایگاه عفو و رحمت " . چه کسانی اهل رحمت هستند؟ کسانی که غرق در رحمت خدا هستند، نه اینکه رحمت خدا را به آنها هم میدهد. چه کسانی غرق در رحمت خدا هستند؟ کسانی که اهل عمل صالح باشند. پس خودمان را گول نزنیم که بدون عمل میتوانیم مشمول رحمت خدا باشیم. اصلاً چنین چیزی امکان ندارد. پس هم به علم و هم به عمل و هم به صاحب علم و هم به صاحب عمل و هم به خود عمل و هم به خود علم اهمیت دادهاند و هر دو در بینش اسلامی ستایش و تمجید شده‌اند.
حال باید ببینیم عمل صالح در کدام مراتب از زندگی بشر نقش دارد. در زندگی دنیایی انسان، نقش دارد. اگر کسی اهل عمل صالح باشد زندگی دنیایش را خدا ترسیم میکند. به چه شکلی؟ در سوره مبارکه نحل آیه شریفه 97 میفرماید: "هر کس کار شایسته‌ای انجام دهد، خواه مرد باشد یا زن، در حالی که مؤمن است، او را به حیاتی پاک زنده می‌داریم" در زندگی دنیا صاحب حیات طیبه میشوند یعنی زندگی عالی پیدا می-کنند. منظور از زندگی عالی ، زندگی عالی بر اساس تصویر خداوند است، نه یک زندگی عالی بر اساس یک روال ماتریالیستی باشد. آن زندگی عالیای که خداوند تصور میکند ، نه آنچه را که خلق خداوند تصور می-کنند. یعنی رفاهیات دنیا را نداشته باشد. در حیات طیبه، رفاهیات دنیا نیست.
عمل خوب از غیر اهل ایمان نزد خداوند، پذیرفته نیست. در سوره مبارکه نور آیه 39 فرموده است: "کسانی که کافر شدند، اعمالشان همچون سرابی است در یک کویر که انسان تشنه از دور آن را آب می‌پندارد؛ امّا هنگامی که به سراغ آن می‌آید چیزی نمی‌یابد، و خدا را نزد آن می‌یابد که حساب او را بطور کامل می‌دهد؛ و خداوند سریع الحساب است!" یعنی: میفرماید من این را نمیخواهم. من از راهش می-خواستم و این، راهش نبود. این اعمال مانند سراب است. سراب را چه کسی میبیند؟ آدم تشنه، سراب را از دور میبیند. ولی وقتی به طرف آن میرود هیچ چیزی وجود ندارد. این همه کار کرده است ولی به خاطر ایمان به خدا نبوده است. برای این بوده است که مردم تحسینش کنند.
پس عمل موجب این میشود که زندگی دنیایی به بهترین شکل تصویر بشود. کجایش بهترین شکل است؟ آنجا که خداوند علی اعلا میفرماید: "او را به حیاتی پاک زنده می‌داریم" یعنی: ما این زندگی را به او میدهیم، نه اینکه انسان برود و تلاش کند. ما به تو میدهیم. چیزی را که خدا بدهد بد نمیشود؛ ولی خدا حیات طیبه را به اهل ایمان در سایه عمل صالح میدهد.
عمل باعث کمال و رشد انسان است. خودِ آدمیزاد را بالا میبرد. ما وقتی به محضر قرآن کریم میرویم چهارده یا پانزده آیه جز بد و بیراه به انسان، چیز دیگری نگفته است. ظلوم و کفور گفته شده است: در سوره اسراء آیه 67 می فرماید: "و انسان، بسیار ناسپاس است." در سوره عادیات آیه6 می فرماید: "که انسان در برابر نعمتهای پروردگارش بسیار ناسپاس و بخیل است" در سوره معارج آیه 19تا21 می فرماید: "به یقین انسان حریص و کم‌طاقت آفریده شده است، هنگامی که بدی به او رسد بیتابی می‌کند و هنگامی که خوبی به او رسد مانع دیگران می‌شود (و بخل می‌ورزد)" در سوره علق آیه 6 می فرماید: "به یقین انسان طغیان می‌کند" بیشترِ انسانها اهل شکر نیستند. چه چیزی بدتر از این را بگوید؟ پس انسان به حسب حقیقتش موجودِ مورد تمجید نیست مگر اینکه خودش را بالا برده باشد.
چه کسی خودش را بالا میبرد؟ به واسطه عمل صالح است که انسان بالا میرود. در سوره مبارکه طه آیه شریفه 75 میفرماید: "و هر کس با ایمان نزد او آید، و اعمال صالح انجام داده باشد، چنین کسانی درجات عالی دارند" این بسیار مهم است. ممکن است یک عدهای از دار دنیا بروند ولی مؤمن از دار دنیا نرفته باشند. اینکه ما عاقبت به خیر بمیریم، شرط است، نه اینکه ما در مسیر خیر زندگی کنیم؛ چون طلحه و زبیر در مسیر خیر زندگی میکردند خصوصاً زبیر. زبیر از شمشیرزنانِ امیرالمؤمنین(ع) در دوران سقیفه بود. وقتی کودتا کردند و مسیر اسلام را از غدیر به سقیفه انحراف دادند، یکی از کسانی که از وجود نازنین حضرت امیر(ع)، مسلحانه دفاع کرده است زبیر بوده است. بقیه مسلح نبودند؛ ولی زبیر مسلح بود؛ ولی همین زبیر در جنگ جمل، مقابل حضرت امیرالمؤمنین(ع) ایستاد. گرچه حضرت راضی نبودند ولی زبیر به درک واصل شد. کسی هم نمیتواند جلوی آن هرج و مرج را بگیرد. میگویند هرج و مرج که اتفاق افتاد تر و خشک با هم میسوزند. او هم یکی از کسانی بود که با بقیه سوخت. در تاریخ نقل شده است که او با حضرت امیرالمؤمنین(ع) گفتگویی داشته و ظاهراً متوجه اشتباهش شده است؛ ولی اینکه تؤبه کرده است یا نه را نمیدانیم. حضرت، آن کسی که زبیر را کشته بود توبیخ کردند. او عاقبت به خیر نمرد.
این آیه همین را میگوید: کسی که شرفیاب محضرت پروردگارش شود در حالی که مؤمن باشد و عاقبت به خیر از دار دنیا رفته باشد و عملهای صالح هم در پروندهاش باشد این انسانِ ظلوم و کفور و جهول و جزوع، از آن درجات بالا رفته است. به آن جایی رسیده است که خدا دوست دارد. به کجا میرسد؟ به آنجایی که در سایه عمل صالح ممکن است و در سوره مبارکه کهف آیه 110 بیان فرموده است: "پس هر که به لقای پروردگارش امید دارد، باید کاری شایسته انجام دهد، و هیچ کس را در عبادت پروردگارش شریک نکند" خودِ این شریک نکردن، از مسائل سخت است.
آن چیزی که انسان را از آن حالت منفیِ بیست و شش آیهای که گفتیم، بالا میبرد، عمل صالح است. تا کجا میبرد؟ در سوره نجم آیه 7 تا 9 می فرماید: "در حالی که در اُفق اعلی قرار داشت! سپس نزدیکتر و نزدیکتر شد تا آنکه فاصله او (با پیامبر) به اندازه فاصله دو کمان یا کمتر بود" نزدیک شد و در افق اعلا فرود آمد. به فاصله یک یا دو قوس کمان به حضور ملیک مقتدر رسید. آدمیزاد به اینجا میرسد؛ منتها این زبانِ حال یک نفر است که ارزشش به اندازه همه عالم و آدم است. او شخصیتی است که اسماء الحسنای الهی در وجودش جلوهگر شده است. او شخصیتی است که مثل الاعلای الهی در حقیقتش نمونهگر شده است. آن، حقیقت محمدیه است. او آقای همه عالم است. اگر امیرالمؤمنین آقای ما است، حضرت ختمیمرتبت، آقای امیرالمؤمنین است. ببینید او کیست.
آدمیزاد به این درجات علی میرسد. به این مرتبههای بلند میرسد ولی در سایه عمل صالح. پس اولین تأثیرش حیات طیبه است. دومین تأثیرش این است که باعث رشد و کمال شخصیت انسان است.
سومین تأثیری که دارد این است که در قیامت، حائز بهترین مکانها خواهد بود. در سوره مبارکه بقره آیه شریفه 82 میفرماید: "و آنها که ایمان آورده، و کارهای شایسته انجام داده‌اند، آنان اهل بهشتند؛ و همیشه در آن خواهند ماند." با عمل صالح، بهشت به دست میآید.
اگر کسی دست از عمل صالح بردارد خداوند زندگیش را دچار نکبت و سختی میکند. در سوره مبارکه طه آیه 124 میفرماید: "و هر کس از یاد من روی گردان شود، زندگی (سخت و) تنگی خواهد داشت؛ و روز قیامت، او را نابینا محشور می‌کنیم" زندگی سخت یعنی آن زندگی که خداوند در آن نباشد؛ اگرچه ثروت شخص از پارو بالا برود.
در بینش اسلامی، یک فرصت سرمایهای به ما دادهاند و بر اساس این فرصت سرمایهای، ما می‌توانیم آخرتمان را بسازیم. فرصت سرمایهای، همان عمر است. در سوره مبارکه مدثر آیه 38 می فرماید: "(آری) هر کس در گرو اعمال خویش است" اگر در قیامت، اهل سعادت هستیم به خاطر این است که در دنیا سعادت را درست کردهایم. اگر در قیامت دچار شقاوت شدیم به خاطر این است که سرمایه عمرمان را به شقاوت تبدیل کردهایم.
به همین جهت است که در قیامت إن شاء الله هر چه را که انجام دادیم میبینیم: "پس هر کس هموزن ذرّه‌ای کار خیر انجام دهد آن را می‌بیند! و هر کس هموزن ذرّه‌ای کار بد کرده آن را می‌بیند!" حضرت حق در قرآن میفرماید: به سنگینی ذره، عمل خیر داشته باشید میبینید و به سنگینی این ذره، عمل شر هم داشته باشید میبینید؛ چون اصلاً شما در گرو عملتان هستید.
در بینش اسلامی، قیامت، یک زمین صاف است. نه آتش در آن هست و نه انهار. بلکه هم آتش و هم انهار را انسان درست میکند. لذا امام هادی(ع) فرمودند: " میزان ارزیابی مردم در دنیا با اموالشان و در آخرت با اعمالشان است" بیان مبارک پیامبر(ص) در شب معراج این بود: من همراه جبرئیل بودم. به یک مقطعی رسیدیم. دیدم یک عده از ملائکه یک قدری از قصر را میسازند و مینشینند. وای به حال ما اگر قصر ما را نساخته باشند. چون بیشتر عمرمان رفته است و مقدار کمترش مانده است. دیدم یک درخت میکارند و می‌نشینند. پیامبر(ص) از جبرئیل سؤال کرد: اینها چه میکنند؟ عرض کرد: یا رسول الله بهشتِ اهل دنیا را میسازند. پیامبر(ص) فرمود: چرا کار را یکسره نمیکنند؟ اگر باید درخت بکارند بکارند و اگر باید خانه بسازند بسازند. عرض کرد: اینها منتظر ملات هستند. مردم دنیا باید یک کاری بکنند تا تبدیل به درخت شود.
امیرالمؤمنین(ع) فرمودند: " وَ لَا تَکُن مِمَّن یَرجُو الآخِرَةَ بِغَیرِ عَمَلٍ؛ از زمره کسانی نباش که آخرت را بدون عمل میخواهند"
در سوره مبارکه بقره آیه 218 میفرماید: "کسانی که ایمان آورده و کسانی که هجرت کرده و در راه خدا جهاد نموده‌اند، آنها امید به رحمت پروردگار دارند و خداوند آمرزنده و مهربان است" هجرت با مهاجرت فرق دارد. مهاجرت، تغییر مکان به جهت منافع مادی است. هجرت، تغییر مکان به جهت منافع معنوی است.
دستورات ائمه(ع) به ما می فرمایند که در آخر الزمان، نگه داشتن دین از نگه داشتن ذغال گداخته در دست، سختتر است. کسانی که ایمان آوردند و کسانی که هجرت کردند و مجاهدت کردند و شمشیر کشیدند و خانه شان را در مکه رها کردند این آدمها هستند که میتوانند به رحمت خدا امیدوار باشند. یعنی باید اهل ایمان باشند و اهل عمل هم باشند. اگر کسی بخواهد به رحمت خدا امیدوار باشد باید هجرت و جهاد داشته باشد. یعنی سختترین اعمال را داشته باشد؛ هم جان را بگذارد و جهاد کند و هم مال را بگذارد و هجرت کند. کدام یک سختتر است؟ هر دو سخت است.
پیامبر(ص) فرمودهاند: میخواهید انسانهای احمق را ببینید؟ گاهی اوقات، احمق، فحش نیست؛ بلکه توصیف و وصف برخی از انسانها است: " احمق کسی است که تابع هوای نفس است و از خدا مطالبه بهشت میکند" حرف خدا را گوش نمیکند؛ ولی میگوید بهشت را به من بده. حضرت میفرماید: اینها احمق هستند.
امام صادق(ع) میفرماید: " مؤمن به حد ایمان نمیرسد مگر اینکه از خدا بترسد و به خدا امید داشته باشد و بنده مؤمن به مقام خوف و رجا نمیرسد مگر اینکه برای آن چه که از آن میترسد عمل کند، مگر اینکه از آنچه که نسبت به آن امید دارد عمل کند" تا عمل برای آنچه که امید داری انجام ندهیم و نسبت به آنچه که از آن ترس داریم، عملی انجام ندهیم به خوف و رجا نمیرسیم. همه چیز در سایه عمل است. کاری هم نمیشود کرد. خدا اینطور ساخته است.
امیرالمؤمنین(ع) اول ثروتمند جهان خلقت است. هفده مبادی ثروت داشته اند. یکی و دو تا نبوده است، هفده مورد بوده است. یعنی هفده راه برای به دست آوردن پول داشته است. این از نظر شخصی بود. از نظر اجتماعی، حاکم جهان اسلام بوده است. جهان اسلامی که وقتی حکومت به حسب ظاهر به او رسید، ایران را فتح کرده بودند. بالاخره حتماً در آن زمان اگر ایران، چاه نفت نداشته است یک چیزی داشته است که آن را گرفتهاند. جهان اسلامی به دست حضرت امیر(ع) میرسد که آفریقا را فتح کردهاند. مصر را گرفتهاند. این به دست امیرالمؤمنین(ع) رسیده است. خراج شامات وجود دارد. یعنی مدیترانه هست. ایشان به نماز جمعه رفته تا خطبه بخواند. دیدند پیراهنش را در تنش تکان میدهد. یک نفر از پدرش پرسید: چرا لباسش را تکان می-دهد؟ پدرش گفت: یک لباس دارد. شسته است. خشک نشده. مرطوب است. آن را در تنش خشک می‌کند.
امام حسین(ع) در دومین خطبه روز عاشورا فرمودند: " مردم، برده دنیا هستند"

 





    کلمات کلیدی :

هم رسانی : تلگرام



نظرات

برای این مطلب نظری ثبت نشده